و به ناگه گرفتار میشوی در گره شب و درگیر. درگیر با پیچکی که به دور دستها و پاهایت پیچیده و با بختکی از جنس خاطره که بر جانت خیمه زده.
- _سِتآرِه ؛_
و به ناگه گرفتار میشوی در گره شب و درگیر. درگیر با پیچکی که به دور دستها و پاهایت پیچیده و با بختکی از جنس خاطره که بر جانت خیمه زده.